سلام .....
اینجا تنِ من غَریب و خَستَه ست ...
اینجاست دِلَم خون و شِکستَه ست .....
اینجا پَر و بالِ عشق بستَه ست ...
اینجاست بدی زِ بند رَسته ست .....
اینجا غَمِ ما دسته به دسته ست ...
اینجاست مُحَبَّت که گسسته ست .....
اینجا همه خلق خود پَرَست است ...
اینجاست نَفَس که راه بستَه ست .....
" ه.م غروب "
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: دل درد غروب , " ه, م غروب " , فریدون مشیری , مرگ قناری , غریب , خلق , بند , خود پرست , مرگ انسانیت , مرگ عشق , ,